به یاد پدر

ساخت وبلاگ
  از عشق نوشتن، عشق می خواهد و از شهدای غدیر عشق نوشتن، عشقی عظیم   در خود عشقی نمی بینم، در خود عظمتی نمی بینم، برای به دست آوردن جرعه ای از عشق و   عظمت است که دست به کلمات مقدس می برم و از این دریای بی کران چند جرعه تشنگی بر   می دارم.   آن روز (چهارشنبه 81/11/30) زمان ایستاده بود و زمین به دور غدیر می چرخید و خبر از شادی غدیر   می آورد که پا به روی پله های ایلیوشین گذاشتی و با 276 پرستوی م به یاد پدر...ادامه مطلب
ما را در سایت به یاد پدر دنبال می کنید

برچسب : شهدای,غدیر, نویسنده : afatherlyf بازدید : 15 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1396 ساعت: 10:44

          هزار ابر نباریده توشه ی راهت

                                            برو مسافر خسته خدا به همراهت

به پاس اولین بوسه ای که پدرم به رسم مهر در

اولین ساعات تولد به گونه ام زد و من نفهمیدم

و به یاد سوزنده ترین بوسه ی آخر که من به رسم

وداع به صورتش زدم و او نفهمید، دوستش دارم

 

نوشته شده توسط در ساعت موضوع | لینک ثابت

به یاد پدر...
ما را در سایت به یاد پدر دنبال می کنید

برچسب : هنوزم,دوستش,دارم, نویسنده : afatherlyf بازدید : 32 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1396 ساعت: 10:44

بزرگ می شوم با دغدغه های قد کشیده ام و تو خم می شوی مثل آیینه ی خاموشی که وقتی خسته و نگرانم، مرا در خود مچاله می کند و دم بر نمی آورد... چقدر بد می شود وقتی این خانه و این دنیا به نادانی من آویزان بماند و چشم هایم هیچ گاه به خواب آلودگی دست های خسته ات پی نبرد... ای کاش دنیایی شوم برای یک لحظه آرامش تو...                                                                      دوستت دارم مادر به یاد پدر...ادامه مطلب
ما را در سایت به یاد پدر دنبال می کنید

برچسب : مادر, نویسنده : afatherlyf بازدید : 30 تاريخ : چهارشنبه 8 شهريور 1396 ساعت: 13:55

    ﭘﺪﺭﯼ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﮔﻔﺖ :   ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﻪ ﻭﺻﯿﺖ ﺩﺍﺭﻡ، ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭﻡ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﻭﺻﯿﺖ ﻣﻦ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻨﯽ.   ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﻣﻠﮑﯽ ﺑﻔﺮﻭﺷﯽ، ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻭ ﺭﻭﯾﺶ ﺑﮑﺶ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻭﺵ.   ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﯽ، ﺳﻌﯽ ﮐﻦ ﺑﺎ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯ ﺷﻬﺮ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﯽ.   ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﯾﺎ ﺍﻓﯿﻮﻧﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨﯽ، حتما ﺑﺎ ﺁﺩﻡ ﺑﺰﺭﮔﺴﺎﻟﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻦ.   ﻣﺪﺗﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﭘﺪﺭ، ﭘﺴﺮ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﺪﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻭﺷد.     ﭘﺲ ﺑﻪ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﭘﺪﺭ، ﺁﻥ ﻣﻠﮏ ﺭ به یاد پدر...ادامه مطلب
ما را در سایت به یاد پدر دنبال می کنید

برچسب : نصیحت,فرزند, نویسنده : afatherlyf بازدید : 11 تاريخ : چهارشنبه 8 شهريور 1396 ساعت: 13:55

  بابام بی تاب بود. بی تاب برادر جوونش. حاضر نشده بود بعد چهلم، لباس های سیاه رو از تن در بیاره.   یادمه شب که می شد وقتی هممون می خوابیدیم تازه گریه های بابام شروع میشد. قاب عکس عمو   رو بر می داشت و اشک می ریخت..هیچ وقت بابا رو این جوری ندیده بودم.   یه بار که سرمزار عمو رفته بودیم، شنیدم آهسته داشت به عمو می گفت: داداش نگران همسر و   فرزندات نباش، نمیذارم آب تو دلشون تکون بخوره..الحق که تا وقتی بود به قولش مردونه عمل کرد.   گذشت تا دو ماه بعد و شد سی آبان 84 ...بابا از صبح که پا شده بود، حس می کردم یه جوریه...یه   لحظه می خندید و یه لحظه به عکس عمو خیره می شد.ساعت حول و حوش ده بود که آماده به یاد پدر...ادامه مطلب
ما را در سایت به یاد پدر دنبال می کنید

برچسب : سرنوشت, نویسنده : afatherlyf بازدید : 7 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 4:00

حافظ اگر آن ترک شيرازی به دست آرد دل ما را به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را صائب تبريزی اگر آن ترک شيرازی به دست آرد دل ما را بخال هندويش بخشم سر و دست و تن و پا را هر آنکس چيز می بخشد ز مال خويش می بخشد نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را شهريار اگر آن ترک شيرازی به دست آرد دل ما را بخال هندويش بخشم تمام روح و اجزا را هر آنکس چيز می بخشد بسان مرد می بخشد نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را سر و دست و پا را به خاک گور می بخشند نه بر آن ترک شيرازی که برده جمله دلها را نوشته شده توسط در ساعت موضوع | لینک ثابت به یاد پدر...ادامه مطلب
ما را در سایت به یاد پدر دنبال می کنید

برچسب : مجادله,ترک,شیرازی, نویسنده : afatherlyf بازدید : 16 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 4:00

 

پشت سیم ها ... پشت حرف ها ... رازی است

 

که حجاب تلفن جادویی نمی فهمد ...

 

سخنگوی خاموشی که چشمانش پانتومیم عشق می شد

 

من حس می کنم که خانه بی تو، فقط بی توست

 

و بی تو، خانه چه خواب ترسناکی است

                                                            " امیری "

نوشته شده توسط در ساعت موضوع | لینک ثابت

به یاد پدر...
ما را در سایت به یاد پدر دنبال می کنید

برچسب : تو,تمام,خانه,درد,کند, نویسنده : afatherlyf بازدید : 7 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 4:00

دلم آنقدر گرفته است که هیچ چیز شادم نمی کند. به سوی تو که می آیم

دلم بال و پر می زند. آنقدر از من دوری که فقط دست های خیالم به تو می رسد.

دست هایی که عمری در حسرت گرفتن دست های گرمت مانده و منجمد شده اند.

دست هایی که به سوی آسمان بلند است و فقط برایت دعا می کنند تا برگردی.

نوشته شده توسط در ساعت موضوع | لینک ثابت

به یاد پدر...
ما را در سایت به یاد پدر دنبال می کنید

برچسب : بابا,برگرد, نویسنده : afatherlyf بازدید : 5 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 4:00

یک زن، یک دختر هر چقدر هم مردانه واسه زندگیش تلاش کنه... کارای سخت و طاقت فرسا انجام   بده... هرچقدر هم بقیه تحسینش کنن که آفرین از اینکه روی پاهای خودش ایستاده و منت مردی رو   نمی کشه... هر چقدر هم بشه سرپرست یک خونواده... هر چقدر هم بگه راضیم از کارم...     اما شب همینکه سرش به بالشت میرسه، تازه یادش میاد که یک زنه، یک دختره...     با هزار آرزو و حس ظریف دلدادگی... تازه اشکاش جاری میشه، تازه می فهمه چقدر بدون پشت و پناه   بودن سخته   یک زن هر چقدر هم محکم باشه، شکننده است و ظریف... یک جاهایی ظاهرسازی جواب نمیده، کم   میاره، نیاز به انرژی و غمخوار داره     پشتوانه یک زن میشه پدر،برادر،همسر به یاد پدر...ادامه مطلب
ما را در سایت به یاد پدر دنبال می کنید

برچسب : زندگی,انگار,یکی,اشتباه,نوشته, نویسنده : afatherlyf بازدید : 13 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 4:00

کاش می شد که نرفت

         کاش می شد که بمانیم و بسازیم خانه ای با گل دل

کشور عشق کجاست؟

       صحبت از رفتن و بیزاری نیست، پای رفتن لنگ است

حاصل ما این است

        کاش می شد که نرفت و زمین را بوسید و زمان را نوشید

کاش...

                                                            " سهراب سپهری"

نوشته شده توسط در ساعت موضوع | لینک ثابت

به یاد پدر...
ما را در سایت به یاد پدر دنبال می کنید

برچسب : جای,ماندن,نیست,فکر,فردا,باشیم, نویسنده : afatherlyf بازدید : 17 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 4:00